شست و شوی مغزی با سابلیمینال واقعیت دارد؟!
همه ما در مورد پیام سابلیمینال شنیده ایم. اما واقعاً سابلیمینال چطور اثر می کند؟
تحقیقات جدید در آزمایشگاه والنتین دراگوی در دانشگاه تگزاس در هیوستون نشان می دهد که تصاویر سابلیمینال می توانند فعالیت و رفتار مغز ما را تغییر دهند.
پیام سابلیمینال شامل چه چیزی است؟ پیام های سابلیمینال کلمات یا تصاویری هستند که در سطح زیر آگاهی ذهن خودآگاه ما ارائه می شوند. معمولاً به فریمهای کوتاهی فکر میکنیم که در یک فید ویدیویی بریده شدهاند، جایی که پیام سابلیمینال آنقدر سریع ظاهر میشود (معمولاً کمتر از یک دهم ثانیه!) که ذهن خودآگاه ما آنها را ثبت نمیکند. از سوی دیگر، پیامهای ساپرالیمینال برای دورههای زمانی طولانیتری ارائه میشوند، به طوری که ما میتوانیم آگاهانه آنها را ببینیم.
یکی از معروفترین نمونههای پیامرسانی سابلیمینال در دهه 1950 انجام شد. برای آزمایش اینکه آیا پیامهای ناخودآگاه میتوانند رفتار ما را تحت تأثیر قرار دهند، پیامهای کوتاهی با عبارت «نوشیدن کوکاکولا» و «گرسنه پاپ کورن بخور» در یک سالن سینما در طول یک فیلم پخش شد. اگرچه نتایج بعداً تقلبی بودن آنها ثابت شد، محقق، جیمز ویکاری، ادعا کرد که ارائه این پیامهای پیشنهادی باعث افزایش فروش امتیاز شده است.
آیا پیام سابلیمینال واقعاً بر ما تأثیر دارند؟
نکته مهم و خوشبختانه این است که پیام سابلیمینال قادر به شستشوی مغزی نیست. با این حال، شواهدی وجود دارد که قدمت آن به دهه 1960 باز میگردد، نشان میدهد که نشان دادن تصاویر سابلیمینال عملکرد رفتاری را بهبود میبخشد.
اگرچه تغییرات رفتاری از طریق ورودی های بسیار مختلفی ایجاد می شوند، ما هنوز نمی دانیم که مغز چگونه تصاویر سابلیمینال را پردازش می کند.
سورین پوژوگا، یکی از اعضای آزمایشگاه والنتین دراگوی، تصمیم گرفت تا زیربنای عصبی تصاویر سابلیمینال و اینکه چگونه این موضوع می تواند روی فعالیت مغز تاثیر بگذارد و رفتار ما را تغییر میدهد، را نشان دهد. در یک مطالعه اخیر، پوجوگا و همکارانش کاری را طراحی کردند که به طور ناخودآگاه ماکاک های رزوس را در معرض مجموعه ای از تصاویر طبیعی قرار می دهد، در حالی که از نورون ها در قشر بینایی اولیه ضبط می شود.
تصاویر طبیعی (مانند یک عکس از یک حیوان) در یک توری جهت دار برای دو یا پنج فریم متوالی، به ترتیب 33.3 و 83.3 میلی ثانیه جاسازی شدند. نویسندگان دریافتند که سوژهها میتوانند به راحتی تصویر را زمانی که برای پنج فریم جاسازی شده است شناسایی کنند. با این حال، سوژهها تنها زمانی که تصاویر برای دو فریم ارائه میشدند، تصویر صحیح را در سطح شانس حدس میزدند.
اولین سرنخ
محققان دریافته بودند که می توانند تصاویری کمتر از سطح تشخیص آگاهانه ارائه دهند. اما این سوال باقی می ماند که آیا و چگونه مغز این تصاویر را ثبت می کند؟ محققان در آزمایش بعدی به این موضوع پرداختند. در این تحقیقات کارهایی انجام دادند تا بررسی کنند که آیا فعالیت مغز یا عملکرد رفتاری به دلیل ارائه تصاویر سابلیمینال تغییر کرده است یا خیر.
دوباره، حیوانات روی یک نقطه مرکزی روی صفحه کامپیوتر ثابت شدند در حالی که یک توری جهتدار ظاهر میشد. در یک نقطه تصادفی در هر آزمایش، یک تصویر طبیعی بدیع برای دو فریم متوالی به جای گریتینگ جهتدار ارائه شد. تصویر طبیعی درج شده به شکل اصلی خود ارائه شد یا 5-20 درجه چرخید. سپس محققان توانستند آزمایشها را در زمانی که تصویر طبیعی سابلیمینال وجود داشت، تراز کرده و دادهها را برای هرگونه تغییر در فعالیت عصبی تجزیه و تحلیل کنند.
پوجوگا از تجزیه و تحلیل تشخیص خطی (LDA) برای رمزگشایی پاسخ های عصبی به تصاویر طبیعی استفاده کرد. LDA یک مدل یادگیری نظارت شده است که تلاش می کند داده ها را به دسته های مختلف طبقه بندی کند. در این مورد، محققان آزمایش کردند که آیا LDA می تواند آزمایشات را بر اساس جهت گیری تصویر طبیعی از هم جدا کند. برای 90 درصد آزمایشها، آنها نرخ شلیک را از زمانی که تصویر طبیعی نمایش داده شد وارد میکنند و با جفت کردن نرخ شلیک با جهتگیری صحیح، مدل را آموزش میدهند. پس از آموزش مدل، محققان میتوانند نرخ شلیک را از 10 درصد آزمایشهای باقیمانده وارد کرده و مدل را آزمایش کنند و به مدل اجازه دهند هر آزمایش را بر اساس جهتگیری تصویر دستهبندی کند.
آنها دریافتند که عملکرد LDA به طور قابل توجهی بالاتر از سطح شانس است، به این معنی که نورون ها جهت تصویر طبیعی را رمزگذاری می کنند. محققان همچنین LDA را برای بخشی از آزمایش زمانی که تصویر سابلیمینال ارائه نشده بود محاسبه کردند و دریافتند که عملکرد LDA با سطوح شانسی تفاوتی ندارد. این تجزیه و تحلیل بیشتر از این نتیجه گیری حمایت می کند که نورون ها واقعاً تصاویر سابلیمینال را پردازش می کنند.
مدار زیرین
با شواهدی مبنی بر اینکه نورون ها به نوعی در حال پردازش تصاویر طبیعی جاسازی شده هستند، این گروه استدلال کردند که پردازش تصاویر سابلیمینال باید هدفی را دنبال کند. آنها آزمایش بعدی را برای تعیین اینکه آیا تصاویر طبیعی که قبلاً به صورت سابلیمینال ارائه شده بودند، بعداً پردازش عصبی را در طول ارائه ساپرالیمینال بهبود میبخشند، انجام دادند.
آزمودنی ها یک تکلیف تبعیض جهت گیری را انجام دادند. در حالی که حیوانات بر روی یک نقطه مرکزی از صفحه کامپیوتر ثابت بودند، یک تصویر طبیعی در حاشیه نشان داده شد. پس از کمی تاخیر، تصویر دوباره نمایش داده شد. آزمودنیهایی که از یک اهرم پاسخ استفاده میکردند باید سیگنال میدادند که آیا دو تصویر در یک جهت نشان داده میشوند یا عکس دوم با زاویه نشان داده میشود (زمانی که تصاویر متفاوت بودند، حیوانات برای رها کردن اهرم آموزش داده میشدند، اما زمانی که تصاویر یکسان بودند). از آزمودنی ها انتظار می رفت که به نگه داشتن اهرم ادامه دهند). نکته مهم این است که 50٪ از تصاویر طبیعی استفاده شده در این کار جدید بودند، اما نیمی دیگر به صورت سابلیمینال به عنوان تصاویر طبیعی در کار تثبیت قبلی (که در بالا توضیح داده شد) نشان داده شدند. تصاویر طبیعی که قبلاً به صورت سابلیمینال نشان داده شده بودند و اکنون به صورت فوقالعاده در کار تمایز ارائه میشوند، به عنوان محرکهای “در معرض” نامیده میشوند.
نویسندگان دریافتند که نورونها اطلاعات بیشتری در مورد محرکهای در معرض قرار گرفته در مقایسه با محرکهای مواجه نشده استخراج میکنند که با تجزیه و تحلیل اطلاعات متقابل اندازهگیری میشود. علاوه بر این، آنها از تجزیه و تحلیل d’ استفاده کردند و دریافتند که نورون ها به محرک های در معرض حساس تر هستند.
مشابه LDA انجام شده در طول ارائه دو فریم تصویر طبیعی، محققان دریافتند که عملکرد LDA در طول کار تشخیص جهت گیری به طور قابل توجهی بالاتر از سطح شانس بود. مطابق با فرضیه خود، این گروه دریافتند که عملکرد LDA برای تصاویر طبیعی در معرض دید در مقایسه با محرک های بدون نور به طور قابل توجهی بالاتر است.
با هم، این نتایج نشان میدهد که پرایمینگ سابلیمینال (که قبلاً تصاویر را به صورت سابلیمینال نشان میداد) امکان پردازش تصویر را بهبود میبخشد زمانی که آن محرکها بعداً ساپرالیمینال شوند.
برای تانگو (یا مکالمه) به دو نفر نیاز است
از طریق تجزیه و تحلیل های متعدد، واضح است که تک نورون ها پردازش تصویر بهبود یافته را برای تصاویر در معرض دید در مقایسه با تصاویر بدون نور نشان می دهند. اما اگر ما در وهله اول آگاهانه از دیدن تصاویر آگاه نباشیم، چگونه این اتفاق می افتد؟ نویسندگان استدلال می کنند که مشاهده مکرر محرک های سابلیمینال گروه هایی از سلول ها را به طور همزمان فعال می کند. همانطور که ضرب المثل قدیمی می گوید، سلول هایی که با هم شلیک می کنند، به هم متصل می شوند. بنابراین با فعال کردن گروههایی از نورونها به طور همزمان، تحریک سابلیمینال میتواند ارتباط بین نورونها را افزایش دهد.
پوجوگا و همکارانش اتصال بین سلول ها را با محاسبه همبستگی متقابل اندازه گیری کردند. این تجزیه و تحلیل زمان سنبله بین دو سلول را اندازه گیری می کند. هر چه تعداد سنبله های همزمان بیشتر باشد، جفت شدن بین آن دو نورون قوی تر است. این گروه فرض کردند که فعالیت همزمان بالاتری برای تصاویر در معرض دید رخ می دهد، که نشان دهنده افزایش سیگنال بین سلول ها است.
این گروه دریافتند که در حالی که هم تصاویر طبیعی در معرض و هم بدون نوردهی، همبسته های متقاطع قوی ایجاد می کنند، همبستگی متقاطع برای تصاویر نوردهی شده در مقایسه با تصاویر بدون نوردهی به طور قابل توجهی بالاتر بود. این نشان میدهد که تحریک مکرر سابلیمینال تصاویر طبیعی، ارتباط بین گروههای سلولی را بهبود میبخشد و باعث میشود اگر تصویر به صورت فوقالعاده نشان داده شود، بهتر میتوانند سیگنال دهند.
کنترل رفتار
با وجود شواهدی مبنی بر تغییرات تک نورون و پشتیبانی از مکانیزم در سطح شبکه، آیا هر یک از اینها واقعاً بر رفتار تأثیر می گذارد؟
محققان از همان وظیفه تشخیصی که در بالا توضیح داده شد استفاده کردند و به سادگی درصد پاسخهای صحیح را در تمام جهتها برای تصاویر نوردهی شده در مقایسه با تصاویر بدون نور محاسبه کردند. آنها دریافتند که حیوانات در آزمایشات با تصاویر در معرض نمایش به طور قابل توجهی بهتر عمل کردند. علاوه بر این، این بهبود برای محرک های در معرض در سراسر جهت گیری نیز ردیابی می شود. برای آزمایشهایی با تغییر جهت پایین، که برای حیوان سختترین کار را انجام میدهد، عملکرد برای عکسهای نوردهی بهتر از تصاویر بدون نوردهی بود. این نشان می دهد که تغییرات تک نورون و سطح شبکه در رمزگذاری محرک به اندازه کافی قوی هستند که ادراک را تغییر دهند.
نویسندگان شواهد دیگری نیز یافتند که از تغییرات رفتاری حمایت می کرد. حیوانات زمان کوتاه تری را صرف کردند تا به محرک های در معرض نمایش پاسخ دهند که نشان دهنده اعتماد به نفس بالاتری در تصمیمات آنهاست. علاوه بر این، آنها دریافتند که عملکرد رفتاری با افزایش سنبلههای همزمان (اندازهگیری شده توسط همبستگی متقاطع) ارتباط زیادی دارد، که نشان میدهد وقتی نورونها بهتر با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند، رفتار بهبود یافته به دنبال دارد.
سخن پایانی – شست و شوی مغزی!
همانطور که در این مقاله نشان داده شده است، تصاویر سابلیمینال می توانند به طور قابل توجهی فعالیت و رفتار عصبی را تغییر دهند. اما این بدان معنا نیست که اگر یک شرکت خودروسازی پیغام سابلیمینال «این ماشین را بخر» منتشر کند، شما فوراً به یک نمایندگی میروید و خریدی گزاف انجام میدهید.
برخی از کارشناسان پیشنهاد میکنند که پیامهای سابلیمینال باید برای شخص «مرتبط با هدف» باشد. نشان دادن یک پیام زیرمجموعه که می گوید «کوکاکولا بنوش» شما را تشنه نمی کند. اما اگر در حال حاضر تشنه هستید و همان پیام سابلیمینال را می بینید و از قبل تشنه هستید، به احتمال زیاد برند پیشنهادی را خریداری خواهید کرد. این تأثیر احتمالاً به همین دلیل است که پیامهای سابلیمینال در تبلیغات در بسیاری از کشورها ممنوع شده است.
پیام های سابلیمینال در زندگی روزمره ما زندگی می کنند، جایی که ممکن است هرگز متوجه آنها نشویم. در حالی که مطالعات رفتاری در طول سالها نشان دادهاند که پیامهای سابلیمینال میتوانند انتخابهای ما را تعدیل کنند، این مطالعه جدید نشان میدهد که چگونه این تغییرات رفتاری در سطح یک نورون و شبکه رخ میدهد.
حالا میدانید پیامهای سابلیمینال افسانه نیست! در حالی که قصد شستشوی مغزی شما را ندارد، شاید دفعه بعد که نوشیدنی مورد علاقه خود را برداشتید، لحظه ای از خود بپرسید: “چرا این برند مورد علاقه من است؟”
دیدگاهتان را بنویسید